آغـــاز اسلام ـ کارل هاینز اولیگ ... پژوهشگر ارشد مکتب اناره ( زاربروکن )

 « 

آغاز تاریک، کتابی از پروفسور اولیک، دین شناس آلمانی -1

در اکتبر سال 2005 میلادی، کتابی بنام آغاز تاریک، در حوزه اسلام شناسی از پروفسور کارل هاینس اولیگ، دین شناس و متخصص در تاریخ مسیحیت، منتشر شد. این کتاب مجموعۀ از مقالات متخصصین در حوزه های مختلف، از جمله فیلولوگی، سکه شناسی و باستان شناسی بود که به سه زبان انگلیسی، فرانسوی و آلمانی انتشار یافته بود. این کتاب از این جهت مورد توجه بسیاری از اندیشمندان در غرب قرارگرفت که بر خلاف تحقیقات کلاسیک و سنتی در حوزۀ شناخت اسلام، حتی در غرب، این بار با روشی کاملا علمی و مدرن، سعی بر روشن کردن نکته های تاریک موجود در تاریخ اسلام داشت. توجه این کتاب بیشتر بر روی قرون هفتم و هشتم میلادی، یعنی وقایع تاریخی قرون اول و دوم هجری متمرکز شده است.
در ادامه این تحقیق پروفسور هاینس اولیگ، در ژانویۀ سال 2007 کتاب دیگری به نام صدر اسلام منتشر کرد، که این کتاب چون کتاب قبلی شامل مقالات از متخصصان مختلف بود، اما به پردازش و بازسازی انتقادی – تاریخی تکامل اسلام، با تکیه بر منابع بدست آمده در قرون اولیه پاگیری دین اسلام می پرداخت. این روش بر خلاف روش سنتی و کلاسیک، در حوزه اسلام شناسی بود، و تاریخ اسلام را تنها با تکیه بر نوشتارهای قرن هفتم و هشتم میلادی، و به عبارتی قرون سوم و چهارم هجری توضیح میداد. با توجه باینکه هیچ منبع کتبی و تاریخی مربوط به محمد، پیامبر اسلام و دین مزبور در دو قرن اولین یک و دوی هجری در دست نمیباشد. پروفسور اولیگ و سایر همکارانش با توجه به مدارک و منابع تاریخی بدست آمده، در حوزه های باستان شناسی، کتیبه ها و سکه های ضرب شده، در زمان سلطه اعراب در دو قرن هفتم و هشتم، و مراجعه به آثار مورخان آنزمان، به این نتیجه میرسند که پیدایش دین اسلام بر خلاف اعتقاد مسلمین و اسلام شناسی کلاسیک، مربوط به قرن نهم میلادی، یا به عبارتی قرن سوم هجری است. این دین و پیدایش آن نه تنها از عربستان، بلکه از شرق ایران آمده است و با سرزمین عربستان هیچ ارتباطی ندارد.
رادیو سراسری آلمان، بنام رادیو فرهنگ، به همین مناسبت در همان سال 2007 مصاحبۀ را با پروفسور اولیگ، پیرامون تاریخ صدر اسلام پخش کرد. اولیگ در این مصاحبه بیان میکند: که اسناد تاریخی بدست آمده چون کتیبه و سکه ها چنین نشان میدهند که مسیحیت با اسلام یک ارتباط تنگاتنگ تاریخی دارند. اولیگ در پاسخ به این سئوال که آیا صحت دارد، اسلام و پیدایش آن در اصل یک جنبش اصلاحی در دین مسیحیت بوده؟ توضیح میدهد: که با مراجعه به قرآن در می یابیم، که بخش بزرگی از قرآن در واقع الهیات یا همان تئولوگی سوریانی – مسیحی در قرن اولیه مسیحیت است که به سنت یهودیت نزدیکتر بوده است. بطور مثال عدم پذیرش تثلیث و رهبانیت در مسیحیت که رفته رفته به آن، متون جدیدی اضافه شده است، و در نهایت در قرن نهم میلادی و نه بر پایۀ اعتقادات مسلمانان قرن هفتم، خود را بعنوان یک دین مستقل گسترش داده است. او در این رابطه متذکر میشود، همانطوریکه دین مسیحیت به لحاظ تاریخی، خود یک حرکت اصلاحی در دین یهودیت بوده است که رفته رفته در تاریخ خود را بشکل یک دین مستقل ظاهر کرده است. اسلام نیز در واقع یک گروه اصلاحی در دین مسیحیت بوده است، که به مرور خود را به شکل دین جدیدی نشان داده است.
اولیک در پاسخ به این سئوال که، تصور میشود واژه هائی چون محمد و عبدالله، واژه هائی است که ریشه در اسلام دارد، توضیح میدهد: واژه هائی چون محمد و عبدالله بر خلاف اندیشۀ کلاسیک و سنتی مسلمانان، ریشه در اسلام ندارد، بلکه ریشه مسیحی دارند. عبدالله یک عنوان بسیار قدیمی برای مسیح بوده است، و در الهیات مسیحی قرون اول و دوم میلادی، از مسیح بیشتر بعنوان عبدالله یاد شده است. محمد هم لقبی قدیمی برای مسیح بوده است که به تکرار در الهیات سوریانی به آن برخورد می کنیم و معمول بوده است. واژه محمد در زبان عربی به معنی ستایش شده، اسم نیست، بلکه در واقع یک صفت که بشکل فعل می باشد، است. اولیک در پاسخ به این سئوال که، با تحقیق علمی و مطابق روش تاریخی – انتقادی، یعنی بررسی تاریخ به روش انتقادی، بخش بزرگی از تاریخ اسلام و اعتقادات اسلامی، که معتقدان بدون هیچ پرسشی انرا حقیقت مطلق می پندارند، به زیر سئوال رفته است. آیا خود شما می توانید به مذهب ایمان داشته باشید؟ میگوید: ما نمی توانیم به گونه و روشی دیگر با پدیده های تاریخی برخورد کنیم و به آن بیاندیشیم. روشنگران نیز در دوران روشنگری در اروپا با مسیحیت همینطور برخورد کردند. نمی توانیم مسیحی باشیم بدون آنکه به آنچه اعتقاد داریم با روشی غیر از روش تاریخی – انتقادی به بررسی آن بپردازیم. لذا همین موضوع در اسلام هم صدق میکند، اما چنین روشی، یعنی نقد تاریخی، در جهان اسلام و در بین اندیشمندان اسلامی تا بامروز وجود نداشته است. از نظر اولیگ پیچیدگیهای تاریخی بسیاری در آن زمان وجود داشته، که برای روشن شدن آن به همکاری بسیاری از متخصصان مختلف از جمله فیلولوگ های زبان شناسی تاریخی – تطبیقی، متخصصان زبان شناسی در حوزۀ زبان سامی، متخصصان سکه شناسی با توجه به امپراتوری ساسانیان و بیزانس و حرکتهای و جنبش های مذهبی و فرهنگی آن زمان نیاز داریم.
کارل هاینس اولیگ در ادامه تاکید میکند: برای بررسی تاریخ با روش انتقادی ما به منابع و اسناد تاریخی احتیاج داریم که در زمان وقوع حادثه نگاشته شده است. در باره پیامبر اسلام، یعنی محمد، چیزی که در زمان حیات او نوشته شده باشد در دست نیست و در آثار مورخان از او چیزی گزارش نشده است. منابع و نوشته هائی که 200 یا 300 سال بعد از فوت احتمالی پیامبر بر اساس روایت های شفاهی در بین مردم نگاشته شده است، به لحاظ علمی فاقد اعتبار است. اولیگ معتقد است، برای درک تاریخ اسلام به منابعی که مربوط به همان زمان است، یعنی در همان زمان نوشته شده است، مراجعه کنیم. بعنوان مثال مراجعه به سکه های ضرب شده در دوران سلطۀ اعراب و کتیبه های آنزمان، یا نوشتارهای تاریخ نویسان آنزمان در مناطق مختلف. اولیگ ضمن اشاره به قرآن میگوید: از قرآن هم نمی توان زندگینامه و بیوگرافی دقیقی از پیامبر این دین بدست آورد. نام محمد در سراسر قرآن فقط چهار بار تکرار شده است، که سه بار آن بعنوان صفت بکار رفته است، نه اسم شخص و فقط یکبار از محمد بعنوان پیامبر اعراب یاد شده است، در حالیکه حداقل سی بار نام مسیح در قرآن آمده و نام مریم بسیار تکرار شده است.
اولیگ در بخش دیگری از سخنانش در جواب سئوال که، وقتی ما منابع اسلامی را که در قرن سوم و چهارم هجری توسط مسلمانان نگاشته شده مطالعه میکنیم، این برداشت وجود دارد که جهان در قرن هفتم و هشتم میلادی با یک امپراتوری عرب، با یک دین مستقل و جدید، یعنی اسلام روبرو هستیم، نظر شما چیست، میگوید: با مراجعه به تاریخ مربوط به همان زمان مشخص میشود که بر عکس، مسیحیت در این دو قرن دوران شکوفائی خود را میگذراند و توسعه پیدا میکرد. برای مثال در این دوره با گسترش عجیب کلیساهای سوریانی روبرو هستیم، و در همین زمان است که مورخان مسیحی و یهودی بسیاری نگاشته اند. علیرغم آنکه از یک امپراتوری عرب نام میبرند، ولی در هیچ اثری سخن از یک دین مستقل و یا اسلام نیست. ما به این نتیجه میرسیم که در واقع در سایۀ سلطۀ عربها، یعنی امویان است که مسیحیت شکوفا شده است. این وضعیت ادامه داشت تا از شرق ایران شخصی بنام عبدالملک در نیمه قرن هشتم میلادی با مسیحیتی جدید میآید. عبدالملک یا مروان در مسیر خود از شرق ایران به طرف غرب، زمان فروپاشی ساسانیان، در راه به نام خود سکه ضرب میکند، سکه های که در فیروزآباد، نزدیک شیراز یافت شده است. او حاکم امویان در دمشق میشود و در اورشلیم قبة الصخره را بنا میکند و ا ز خود کتیبۀ به جا میگذارد. تا این زمان همچنان در آثار تاریخ نویسان مختلف یهودی و مسیحی، از قوم عرب که تحت عنوان غارت کننده از آنان یاد شده است، می خوانیم، اما از دین اسلام گزارشی نشده است.
در پاسخ به این سئوال که با مراجعه به تاریخ اسلام کلاسیک و سنتی، اسلام پدیده ای مربوط به شبه جزیره عربستان است، که بین مکه و مدینه اتفاق افتاده است، اما با مطالعۀ دو کتاب شما و دیدگاه سایر متخصصان ضمیمه در کتابها، به این نتیجه می رسیم که ایران نقش بزرگی در شگل گیری اسلام داشته است، میتوانید در این ارتباط توضیح دهید، میگوید: مهمترین منابع ما همان کتیبه ها و سکه های است که در زمان سلطۀ اعراب نگاشته و ضرب شده است. در سال 622 میلادی بیزانس به رهبری هراکلیوس به کمک اعراب به ایران حمله کردند. عربهای هم پیمان با بیزانس به نام قریش خوانده میشدند. هراکلیوس به اعراب هم پیمانش اجازه میدهد که خارج از منطقه بیزانس با استقلال کامل سکنی گزینند. ایران بیست سال، یعنی تا سال 642 میلادی توانست با ضعف به استقلال خود ادامه دهد. در این زمان ایران بدست اعراب افتاد و برای اولین بار اعراب در سال 641 میلادی سکه خود را ضرب کردند. عبدالملک از نسل اعرابی بود که در گذشته توسط ساسانیان از بین النهرین به شرق ایران انتقال داده شده بودند، زیرا انتقال و جابجائی روستاها و مناطق تسخیر شده، یکی از سیاست های رایج در امپراتوری ساسانیان بود. بعد از به هم خوردن تعادل و فروپاشی امپراتوری ساسانیان، عبدالملک به سمت دمشق حرکت میکند و در حرکت خود به غرب سکه خود را ضرب میکند. در واقع منابع بدست آمده به ما میگویند: که اسلام نه از عربستان، بلکه از شرق ایران آمده است. در قرآن ما به تکرار به توصیف با باغهای بهشتی بر میخوریم که دقیقا از هنر ایرانی دوران ساسانی سرچشمه گرفته است. در پاسخ به سئوال، اروپائیان عادت کرده اند در باره مسیحیت و انجیل تحقیق کنند، در اسلام وضعیت را چگونه می بینید؟ اولیگ میگوید: در جهان اسلام تا به امروز هیچ دید تاریخی – انتقادی به قرآن و اسلام وجود نداشته. کسی سئوال نمیکند که قرآن به راستی از کجا ناشی شده است؟ از چه زمان و چگونه در اختیار مسلمانان قرار گرفته؟ چون قرآن برای مسلمانان مقدس است. در حالیکه قرآنی که امروز در دست ماست در سال 1925 میلادی در قاهره به چاپ رسیده است، که با تکه ای قدیمی بدست آمده از آن، مربوط به قرن هشتم میلادی تفاوت های اساسی دارد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

برگرفته از وبلاگ و تارنمای مسعود امیرخلیلی